هدیه های آسمانی

اولین مسافرت با فسقلی ها....

1394/8/8 14:32
نویسنده : مامان دوقلوها
243 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوهای نازم

این اولین مسافرت شما کوچولوها هست. بالاخره دکتر اجازه سفر رو به مامانی دادمتنظر...

اول می خواستیم پنج شنبه بریم تهران اما چون عمه لاله برای پنج شنبه که اول محرم بود نذری داشت من و بابا تصمیم گرفتیم جمعه حرکت کنیم (آخه مامانی حسابی هوس شله زرد نذری کرده بود قوی)

جمعه صبح با توکل به خدا حرکت کردیم به سمت تهران...جشن

خیلی نگران بودم که خدایی نکرده توی جاده اذیت نشید یا یه وقتی یادتون نیوفته که برای مامان و بابا دلبر کنید چشمک و حال مامان بد بشه خندونک البته بابا حسابی حواسش بهمون بود، تند تند ماشین رو نگه می داشت تا مامان و نی نی هاش قدم بزنن تا یه وقتی خسته نشن...قوی (آقای پدر حسابی شرمنده محبتتون شدیمـــــــــــــــــــــــــاااا محبتخجالت)

چند روزی که تهران بودیم حسابی خوش گذشت و شماها هم بچه های آرومی بودید!!!!!!!!!! تعجب

به اصرار مامان بزرگ و بابا قرار شد سه شنبه بریم برای خرید سیسمونی (البته مامان از قبل برنامه داشت اما خوب اگر بقیه اصرار کنن یه حال دیگه میده عینک )

سه شنبه من و بابا و فسقلی ها با مامان بزرگ و زن دایی مینا رفتیم برای خرید سیسمونی...

بیشترین وقت رو برای خرید ماشینتون گذاشتیم (کالسکه)، خیلی قشنگ و نازه... بعدش از همون مغازه دو تا نی نی لای لای هم خریدیم که وقتی می خواین سوار ماشین بشین توی اونا بشینید که امنیت داشته باشه... 

بعدش رفتیم سراغ خرید لباس، پتو، مسواک، عروسک، سرویس حمام و کلی وسیله با خوشگل دیگه...

حسابی از خجالت جیب بابا و مامان بزرگ در اومدیم خندونک

چون خرید های فسقلی ها هنوز تموم نشده بود قرار شد پنج شنبه هم بریم بازار برای بقیه خرید ها...

این دفعه خاله فاطمه بجای زن دایی اومد.

این دفعه هم کلی خرید کردیم، نکته قابل توجه خریدین اولین لباس ست برای دو قلوها به اصرار خاله فاطمه بود. چون خاله فاطمه خودش اصرار داشت مامانی براتون دو جفت جوراب و دو جفت پیش بند انتخاب کرد که خاله براتون خرید(باور کنید خودش می خواست و من مجبورش نکردم دروغگوخندونک)

شکر خدا بیشتر وسایلتون رو خریدیدم فقط مونده چند دست لباس که قرار شد من و بابا به مرور زمان و به سلیقه خودمون بخریم.

راستی توی راه برگشت از قم براتون دو تا نماد «یا حسین ع» که به صورت گل سینه نصب میشه گرفتیم که محرم سال دیگه که به امید خدا توی بغل مامان و بابا هستید وصل کنیم به لباساتون. این اولین سوغاتی شما از اولین سفرتون بود...

جمعه شب رسیدیم خونه که بابا بتونه شبنه رو استراحت کنه تا یک شنبه با انرژی بره سر کار...

پنج شنبه خانواده باباجون و عمو کامران رو دعوت کردیم که سیسمونی فسقلی ها رو نشون بدیم...

چون نمی دونستن شما فسقلی ها دو قلو هستیم ما هم تصمیم گرفتیم غافلگیرشون کنیم.

اول از همه کالسکه رو نشون دادیم ( خیلی صحنه جالبی بود، همه حسابی غافلگیر شده بودن. محمد رضا که کلا هنگ کرده بود و همش ساکت کنار باباش نشسته بودقه قهه)

برای عمه مژگان هم عکس وسایلتون رو فرستادیم تا متوجه دوقلو بودن عشق های من بشه. خیلی خوشحال شد و حسابی برایتون آرزوی سلامتی کرد...

فسقلی های ان شاالله همیشه سالم و سلامت باشید و زود بیاید توی بغل مامان که خیلی زیـــــــــــــــــــاد شوق به آغوش گرفتنتون رو داره...

محبتبغلبوس

پسندها (1)

نظرات (1)

نسترن
22 آذر 94 13:44
اگه میشه هزینه های چیزایی که میخرین روبگیدببینیم دنیا دست کیه وای شنیدم گرونه